ساناز افتخارزاده سردبیر نشریه "معماری و ساختمان" در مطلبی با عنوان "ساختمان پردیس سینمایی پارک ملت، بهانهای برای نقد جریان معماری امروز ایران" با اشاره به اثر پاپیونی شکل رضا دانشمیر که این روزها موجب شهرت این معمار جوان شده، به نقد جریانی در معماری ایران می پردازد که به اعتقاد وی در حال قوت گیری است؛ وی در بخشی از مقاله خود ضمن ابراز خرسندی از آنچه با کنایه "حضور معماران تحصیل کرده" می خواند می نویسد: "اکنون در وحشت آنیم که این طراحان جدید آخرین نفسهای معماری ایران را بگیرند...".
ظاهرا این نوشته از یک سو با پاسخ شدیدی از جانب رضا دانشمیر در قالب جوابیه ای به دفتر مجله مواجه گردیده و از سوی دیگر حمایت گروهی را در پی داشته که اعتقاد به لزوم حضور روح و هویت ملی در معماری دارند و نوع نگاه دانشمیر را رویکردی گرته برداری شده از غرب می دانند؛ رضا دانشمیر که این روزها در کنار مشتریان بخش خصوصی در قالب بناهای مسکونی، طرف قرارداد شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شهرداری تهران است، چندین طرح دیگر را نیز از این کارفر در دست کار دارد که از جمله مسجد مقابل پارک شهر پروژه ای است که با توجه به اهمیت ساختاری اسلامی/ایرانی آن، پیش بینی می شود اعتراضات هویت گرایان را با توجه به نوع معماری غرب گرای دانشمیر، در پی داشته باشد.
در ادامه بخش هایی از مطلب ساناز افتخارزاده سردبیر نشریه "معماری و ساختمان" که در در شماره هجدهم این نشریه به چاپ رسیده است می خوانیم:
"از آنجا که این پروژه تجسم جریان فکری خاصی در زمینه معماری است که شاید بتوان آن را Concept گرایی نامید و امروزه در میان فارغالتحصیلان و معماران جوان به عنوان رویکردی نوین رایج است، برخود لازم دیدم ضمن نگاهی کل نگر با بررسی نکات منفی و مثبت این بنا به عنوان نمونهای واقعی از این جریان، تخمینی از معماری نوین ایران، فرای ساخت و سازهای عمومی و تصویری از آیندهای که این گرایش میتواند در این عرصه رقم زند به دست دهیم.
متاسفانه علاوه بر طراحی، اکثرا نقد و قضاوت معماری نیز در کشور ما سلیقهای است.
تا زمانی که بخواهیم کارهای معماری را صرفا با سلیقه شخصی طراحی و داوری کنیم و زبان مشترک و معیارهای مشخصی برای آموزش، نقد و قضاوت آن نداشته باشیم هرگز پیشرفتی در این زمینه حاصل نخواهد شد و هرقدر تاکید کنیم که معماری باید پیوند خود را با گذشته این سرزمین و بستر طراحی حفظ کند کسی نخواهد پذیرفت.
معماری پدیدهای میان علم و هنر است و هردوی این عرصهها بر مبنای زبان مشترک و شناخت، تسری و ارتقاء مییابند پس معماری نیز باید در جستجوی زبان مشترک برای رساندن پیام خود و خالقش به مخاطبانش باشد. الفبای این زبان مشترک با مخاطبان در هنر معماری ایران میتواند مفاهیم شکلی و درونی معماری گذشته ایران، سمبلها و نشانهها، کیفیت فضایی و الگوبرداری از فرهنگ بومی باشد و دستور علمی این زبان مشترک که به عنوان پایه باید در معماری نوین ما محفوظ گردد ارتباط بنا با بستر طرح، اقلیم، ملاحظات زیست محیطی و همسایگیهای آن است. با این محدودیتها، معماری که بتواند اندک واژهای بر این زبان مشترک بیافزاید معمار خلاق است و همگان از متخصص و عوام منتظر ادراک این سخن نوین خواهند بود تا بدان بیاندیشند و برای همیشه آن را در تاریخ شکوهمند معماری ایران به یادگار نگه دارند.
برکسی پوشیده نیست که خواسته یا ناخواسته به سوی جهانی شدن میرویم و در دهکده جهانی فردا ملتی که حرفی برای گفتن نداشته باشد جایی ندارد. جای پرسش است که چرا درحالیکه کانون توجه ارزش یابی جهانی متمرکز بر فرهنگ و تاریخ تمدن و چگونگی تبلور امروزی آن در کشورهای گوناگون شده است معماران جوان ایران به جای آشکار نمودن ارزشهای والا و برکشیدن قابلیتهای شایسته فرهنگی و هنری این سرزمین، استعداد و عمر خود را صرف پرورش Concept های بیگانهای میکنند که کمتر فرصت تجربه فضایی آن را دارند و حتی با شدت و تعصب از آنها دفاع میکنند.
در حالی که در انتظار پاگرفتن معماری ایرانی اسلامی بودیم، سالها با طرد معماران از
صحنه ساخت و ساز و واگذار شدن این عرصه به عدهای نوکیسه شاهد ساختمانهای کریه و تابوتهای طبقاتی خاکستری بودیم که چون سرطان شهرهای ایران را درنوردیدند. بسیار شاد شدیم که فضای اندکی برای حضور معماران تحصیل کرده گشوده شد. اکنون در وحشت آنیم که این طراحان جدید آخرین نفسهای معماری ایران را بگیرند."
مطلب فوق در آبانماه ۱۳۸۸
در سایت آرونا و همچنین در ماهنامه مربوطه به چاپ رسیده است...
و اما جواب ما...
معماری هنری است مهندسی ساز....هنری که بیش از هر هنری تابع زمان و تکنولوژی است...در عین حال خالق یک اثر معماری میراث دار گذشتگان است ولی مساله اینجاست که سهم این خالق از معماری چیست؟
آیا او نمی تواند ایده ی خود را که حاصل فکر و اندیشه و ... اوست در این بادی ویران گر وارد نماید؟
فرم کشیده ی پردیس سینمایی دانشمیر در یک نگاه یاد آور فرمهای اکسپرسیونیستی دارد و خود پروژه از معدود پروژه هایی است که در ایران اجرا شده است و در نگاهی مثبت به زیباترین شکل سازه و معماری را در یک همگونی کامل کنار هم گرد آورده است بطوری که می توان معماری پروژه را حاصل تفکر و همگونی فرم و سازه دانست!
از طرفی حجم پروژه حاصل کشیدگی سایتی است که دانشمیر به بهترین شیوه توانسته بدان پاسخ گوید.شکاف موجود در وسط حجم توانسته به بهترین نحو چشم اندازی از سایت را در قالب حجم این بنا نمایش دهد . ترفندی که هم در سازماندهی فضای داخلی و هم در حجم ساختمان بکار رفته باعث شده تا تداوم فضایی پارک در درون حجم پروژه احساس شود و این نکته ای است که بر تعلق بیشتر حجم پروژه با سایت و اندیشه معمار تاکید می نماید....
از طرفی در پاسخ به مقاله خانم
ساناز افتخار زاده باید گفت مشکل جدایی معماران امروز از سنت و... در ایده ی شکل گرفته از سوی آنان نیست بلکه در جریانی است که از آن بنام آموزش معماری یاد میکنیم . در کتب معماری معاصر در پروژه های نقد آثار معماری و در دروس طراحی ما خواستار چنین طرحهایی از دانشجو هستیم و...
در رابطه متقابل آن نیز دانشجو به علت حس نو طلبی و دیدگاهی که از این نوع معماری یافته خواسته و ناخواسته بسوی چنین فرمهایی کشیده میشود ...
سوال آخر اینجاست که خانم افتخارزاده سمبل ها و نماد ها و... را در چه میبینند؟ و در نگاهی منتقدانه اگه گرایش بسوی این نوع معماری اشتباه چرا در مجلات معماری داخلی و ... مدام در حال معرفی این نوع پروژه ها هستیم ـ هم از نوع داخلی و هم از نوع خارجی آن- ؟؟
پس در آخر باید گفت بهتر است کمی واقع بینانه به موضوعات بنگریم....
به امید طرحی که بتواند جوابگوی همه نیازهای یک انسان باشد...
http://www.takin-tarh.blogfa.com/